کنایه از ظلم و شوخی. (آنندراج) (غیاث) : در سیه کاری چو شب روی سپیدآرم چوصبح پس سپید آید سیه خانه به شب مأوای من. خاقانی. آتش ارچه سرخ روی است از شرر تو ز فعل او سیه کاری نگر. مولوی. چند بتوان ساخت موی خویش چون قیر از خضاب چون نمیگردد جوان دل زین سیه کاری چه سود. صائب. رجوع به سیاه کاری شود
کنایه از ظلم و شوخی. (آنندراج) (غیاث) : در سیه کاری چو شب روی سپیدآرم چوصبح پس سپید آید سیه خانه به شب مأوای من. خاقانی. آتش ارچه سرخ روی است از شرر تو ز فعل او سیه کاری نگر. مولوی. چند بتوان ساخت موی خویش چون قیر از خضاب چون نمیگردد جوان دل زین سیه کاری چه سود. صائب. رجوع به سیاه کاری شود
عمل ستمکار. ظالمی. ستمگری. جور. ظلم: این کارد نه از بهر ستمکاری کردند انگورنه از بهر نبیذ است بچرخشت. رودکی. داده ست بدو ایزد خلق همه عالم را وایزد نکند هرگز بر خلق ستمکاری. منوچهری. در طاعت بیطاقت و بی توش چرایی ای گاه ستمکاری با طاقت و با توش. ناصرخسرو. گر همی عمر ابد خواهی بپرهیز از ستم زآنکه از روی ستمکاری است اندک عمر باز. سنایی. ز باد جور ستمکاری و بلیت من جراحت دل مظلوم را رسید ستیم. سوزنی. دادگری شرط جهانداری است شرط جهان بین که ستمکاری است. نظامی. ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسفندان. سعدی
عمل ستمکار. ظالمی. ستمگری. جور. ظلم: این کارد نه از بهر ستمکاری کردند انگورنه از بهر نبیذ است بچرخشت. رودکی. داده ست بدو ایزد خلق همه عالم را وایزد نکند هرگز بر خلق ستمکاری. منوچهری. در طاعت بیطاقت و بی توش چرایی ای گاه ستمکاری با طاقت و با توش. ناصرخسرو. گر همی عمر ابد خواهی بپرهیز از ستم زآنکه از روی ستمکاری است اندک عمر باز. سنایی. ز باد جور ستمکاری و بلیت من جراحت دل مظلوم را رسید ستیم. سوزنی. دادگری شرط جهانداری است شرط جهان بین که ستمکاری است. نظامی. ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسفندان. سعدی
فحشاء. (مهذب الاسماء) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، بدعملی. فعل زشت کار: جهان را گوهر آمد زشت کاری چرا زو مهربانی گوش داری بنزدش هیچکس را نیست آزرم که بیقدر است و بی مهر است و بی شرم. (ویس و رامین، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زشت و دیگر ترکیبهای آن شود
فحشاء. (مهذب الاسماء) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، بدعملی. فعل زشت کار: جهان را گوهر آمد زشت کاری چرا زو مهربانی گوش داری بنزدش هیچکس را نیست آزرم که بیقدر است و بی مهر است و بی شرم. (ویس و رامین، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زشت و دیگر ترکیبهای آن شود